معنی فارسی probationary

B2

فصل یا دوره‌ای که در آن یک فرد به طور موقت به یک شغل یا موقعیت منصوب می‌شود و در حال ارزیابی است.

Referring to a trial or testing period for a person, especially concerning employment.

noun
معنی(noun):

An employee who is still in their probationary period.

adjective
معنی(adjective):

Of, pertaining to, or subject to probation

example
معنی(example):

او یک دوره نظارتی سه ماهه در شغل جدیدش دارد.

مثال:

She has a probationary period of three months at her new job.

معنی(example):

مزایای کارکنان پس از دوره نظارتی آغاز خواهد شد.

مثال:

Employee benefits will begin after the probationary period.

معنی فارسی کلمه probationary

: معنی probationary به فارسی

فصل یا دوره‌ای که در آن یک فرد به طور موقت به یک شغل یا موقعیت منصوب می‌شود و در حال ارزیابی است.