معنی فارسی procambium

B1

به بخشی از گیاه اطلاق می‌شود که در تولید بافت‌های عروقی مشارکت دارد، نقش کلیدی در رشد گیاه ایفا می‌کند.

A part of the plant that contributes to the production of vascular tissues, playing a key role in plant growth.

example
معنی(example):

پروکامبیوم برای تشکیل بافت‌های عروقی جدید در گیاهان ضروری است.

مثال:

The procambium is essential for forming new vascular tissue in plants.

معنی(example):

تحقیق درباره پروکامبیوم می‌تواند به پیشرفت‌هایی در شیوه‌های کشاورزی منجر شود.

مثال:

Research into the procambium can lead to advancements in agricultural practices.

معنی فارسی کلمه procambium

: معنی procambium به فارسی

به بخشی از گیاه اطلاق می‌شود که در تولید بافت‌های عروقی مشارکت دارد، نقش کلیدی در رشد گیاه ایفا می‌کند.