معنی فارسی procuratory
B2مربوط به قدرت یا اختیارات قانونی است.
Relating to or having the powers of a procurator or legal representative.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قدرتهای دیوانی در اختیار دادستان کل است.
مثال:
The procuratory powers are vested in the attorney general.
معنی(example):
برخی از نقشهای دیوانی در دادرسیهای قانونی ضروری هستند.
مثال:
Certain procuratory roles are essential in legal proceedings.
معنی فارسی کلمه procuratory
:
مربوط به قدرت یا اختیارات قانونی است.