معنی فارسی professively
B1به طور حرفهای، به شیوهای که نشاندهنده دانش یا تجربه در دانشگاه یا تعلیم باشد.
In a manner characteristic of a professor.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور حرفهای درباره تجاربش در دانشگاه صحبت کرد.
مثال:
He spoke professively about his experiences in academia.
معنی(example):
مقاله به طور حرفهای نوشته شده بود و دانش تخصصی را به نمایش گذاشته بود.
مثال:
The article was written professively, showcasing expert knowledge.
معنی فارسی کلمه professively
:
به طور حرفهای، به شیوهای که نشاندهنده دانش یا تجربه در دانشگاه یا تعلیم باشد.