معنی فارسی profusive

B2

زیاد و فراوان، به ویژه در بیان احساسات یا نظرات.

Characterized by abundant expression, especially of feelings or opinions.

example
معنی(example):

عذرخواهی‌های بی‌پایان او بعد از اشتباهش او را بهتر کرد.

مثال:

His profusive apologies made her feel better after the mistake.

معنی(example):

سخنرانی پربار او همه حاضران را تحت تاثیر قرار داد.

مثال:

The profusive speech impressed everyone in the audience.

معنی فارسی کلمه profusive

: معنی profusive به فارسی

زیاد و فراوان، به ویژه در بیان احساسات یا نظرات.