معنی فارسی progenital

B2

تولیدی، مرتبط با مراحل تولید مثل در موجودات زنده.

Relating to or affecting the organs or stages that are involved in reproduction.

example
معنی(example):

مرحله‌ی تولید مثلی توسعه در چرخه‌های زندگی حائز اهمیت است.

مثال:

The progenital stage of development is critical in lifecycles.

معنی(example):

درک ویژگی‌های تولید مثلی در زیست‌شناسی کمک‌کننده است.

مثال:

Understanding progenital characteristics helps in biology.

معنی فارسی کلمه progenital

: معنی progenital به فارسی

تولیدی، مرتبط با مراحل تولید مثل در موجودات زنده.