معنی فارسی prognostically

B1

به شیوه‌ای مرتبط با پیش‌بینی، بیانگر نحوه تاثیرگذاری بر آینده.

In a manner relating to or characterized by prediction.

example
معنی(example):

این بیماری از نظر پیش‌بینی جدی است اگر به سرعت درمان نشود.

مثال:

The disease is prognostically serious if not treated quickly.

معنی(example):

از نظر پیش‌بینی، شناسایی زودهنگام می‌تواند به طور چشمگیری نتیجه را تغییر دهد.

مثال:

Prognostically, early detection can change the outcome significantly.

معنی فارسی کلمه prognostically

: معنی prognostically به فارسی

به شیوه‌ای مرتبط با پیش‌بینی، بیانگر نحوه تاثیرگذاری بر آینده.