معنی فارسی proinquiry
B1پرسش یا تحقیق حرفهای درباره موضوعی خاص
A formal request for information or investigation.
- NOUN
example
معنی(example):
او در مورد سیاستهای جدید یک سوال کرد.
مثال:
She made a proinquiry about the new policies.
معنی(example):
سوالات مشخصی کمک کردند تا بسیاری از شکها واضح شوند.
مثال:
The proinquiry helped clarify many doubts.
معنی فارسی کلمه proinquiry
:
پرسش یا تحقیق حرفهای درباره موضوعی خاص