معنی فارسی prolificated

B1

انتشار یافته‌ها یا ایده‌ها به طور گسترده.

Having been spread or published in various forms.

example
معنی(example):

این محقق یافته‌هایش را در مجلات مختلف منتشر کرد.

مثال:

The researcher prolificated his findings in various journals.

معنی(example):

ایده‌های او در جامعه دانشگاهی منتشر شد.

مثال:

Her ideas were prolificated throughout the academic community.

معنی فارسی کلمه prolificated

: معنی prolificated به فارسی

انتشار یافته‌ها یا ایده‌ها به طور گسترده.