معنی فارسی promythic
B2متعلق به افسانهها و اسطورهها، به ویژه در زمینههای متعهد.
Relating to or reminiscent of myths or mythical traditions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
داستان کیفیتی متعهدانه داشت که افسانههای قدیمی را احضار میکرد.
مثال:
The story had a promythic quality, invoking old legends.
معنی(example):
نقاشی او یک تم متعهدانه دارد که بینندگان را مجذوب میکند.
مثال:
Her painting has a promythic theme that captivates viewers.
معنی فارسی کلمه promythic
:
متعلق به افسانهها و اسطورهها، به ویژه در زمینههای متعهد.