معنی فارسی propagative

B1

وابسته به گسترش یا ترویج، به‌ویژه در زمینه‌های زیست‌شناسی یا فناوری.

Relating to the ability to spread or promote, especially in biological or technological contexts.

example
معنی(example):

جنبه‌های ترویجی این گونه به آن کمک می‌کند تا در محیط‌های مختلف زنده بماند.

مثال:

The propagative aspects of the species help it survive in various environments.

معنی(example):

آنها ویژگی‌های ترویجی فناوری جدید را مورد بررسی قرار دادند.

مثال:

They explored the propagative qualities of the new technology.

معنی فارسی کلمه propagative

: معنی propagative به فارسی

وابسته به گسترش یا ترویج، به‌ویژه در زمینه‌های زیست‌شناسی یا فناوری.