معنی فارسی propagatory
B2مرتبط با گسترش ایدهها یا اطلاعات، بهخصوص در زمینههای اجتماعی یا رسانهای.
Relating to the spread or promotion of ideas or information, especially in social or media contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تأثیرات تبلیغاتی کمپین در جامعه واضح بود.
مثال:
The propagatory effects of the campaign were evident in the community.
معنی(example):
او به نقش تبلیغاتی رسانههای اجتماعی در شکلگیری افکار اشاره کرد.
مثال:
He discussed the propagatory role of social media in shaping opinions.
معنی فارسی کلمه propagatory
:
مرتبط با گسترش ایدهها یا اطلاعات، بهخصوص در زمینههای اجتماعی یا رسانهای.