معنی فارسی propense

B1

مستعد بودن، گرایش به انجام کاری خاص، به ویژه رفتاری خاص.

Having a tendency to do something, especially a particular behavior.

example
معنی(example):

او مستعد تصمیم‌گیری‌های عجولانه است.

مثال:

He is propense to make hasty decisions.

معنی(example):

مستعد فراموش کردن جزئیات بودن می‌تواند یک ضعف باشد.

مثال:

Being propense to forget details can be a weakness.

معنی فارسی کلمه propense

: معنی propense به فارسی

مستعد بودن، گرایش به انجام کاری خاص، به ویژه رفتاری خاص.