معنی فارسی propitiously
B2به صورت خوشایند و مشوق.
In a manner that suggests a favorable outcome.
- ADVERB
example
معنی(example):
هوا به طرز خوشایندی برای پیکنیک ما تغییر کرد.
مثال:
The weather turned propitiously for our picnic.
معنی(example):
او به طرز خوشایندی لبخند زد و او را به ادامه تشویق کرد.
مثال:
She smiled propitiously, encouraging him to proceed.
معنی فارسی کلمه propitiously
:
به صورت خوشایند و مشوق.