معنی فارسی propitiatorily
B2به طور تسکیندهنده و برای آرام کردن دیگران.
In a manner intended to placate or appease someone.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با لحن تسکیندهندهای با جمعیت عصبانی صحبت کرد.
مثال:
He spoke propitiatorily to calm the angry crowd.
معنی(example):
او با لحن تسکیندهندهای پیشنهاد داد که بعد از مشاجرهاشان، جبران کند.
مثال:
She offered propitiatorily to make amends after their argument.
معنی فارسی کلمه propitiatorily
:
به طور تسکیندهنده و برای آرام کردن دیگران.