معنی فارسی proportionating

B1

تناسب دادن، عملی است که برای رسیدن به نسبت‌های متناسب انجام می‌شود.

The act of adjusting or arranging in proportion to one another.

example
معنی(example):

آنها در حال تناسب دادن اندازه‌های تصاویر برای ارائه هستند.

مثال:

They are proportionating the sizes of the images for the presentation.

معنی(example):

تناسب دادن عناصر طراحی کلی را بهبود می‌بخشد.

مثال:

Proportionating the elements will improve the overall design.

معنی فارسی کلمه proportionating

: معنی proportionating به فارسی

تناسب دادن، عملی است که برای رسیدن به نسبت‌های متناسب انجام می‌شود.