معنی فارسی proprietorially

B1

به شیوه‌ای که در آن مالکیت و کنترل در دست یک فرد یا نهاد خاص است، اشاره دارد.

In a manner that is characteristic of ownership, particularly regarding management and control of assets.

example
معنی(example):

شرکت دارایی‌های خود را به‌صورت اختصاصی مدیریت کرد تا حداکثر سود را به‌دست آورد.

مثال:

The company managed its assets proprietorially to maximize profits.

معنی(example):

مدیریت یک کسب و کار به‌صورت اختصاصی شامل کنترل دقیق بر منابع است.

مثال:

Managing a business proprietorially involves keeping tight control over resources.

معنی فارسی کلمه proprietorially

: معنی proprietorially به فارسی

به شیوه‌ای که در آن مالکیت و کنترل در دست یک فرد یا نهاد خاص است، اشاره دارد.