معنی فارسی prosecutive

B1

نقش یا فرایندی که به همراهی و پیگیری قانونی یک مورد مربوط می‌شود.

Relating to or denoting the process of prosecution.

example
معنی(example):

مدرک تعقیبی به هیئت منصفه کمک کرد تا تصمیم بگیرد.

مثال:

The prosecutive evidence helped the jury make a decision.

معنی(example):

نقش تعقیبی او در محاکمه برای نتیجه‌گیری حیاتی بود.

مثال:

Her prosecutive role in the trial was crucial to the outcome.

معنی فارسی کلمه prosecutive

: معنی prosecutive به فارسی

نقش یا فرایندی که به همراهی و پیگیری قانونی یک مورد مربوط می‌شود.