معنی فارسی proselytistic
B2مربوط به یا دارای ویژگیهای ترویجی به ویژه در زمینه مذهبی.
Relating to or characterized by proselytism.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت مروجانه برخی سازمانها میتواند بحثبرانگیز باشد.
مثال:
The proselytistic nature of some organizations can be controversial.
معنی(example):
رویکرد مروجانه او با واکنشهای مختلطی روبرو شد.
مثال:
His proselytistic approach was received with mixed reactions.
معنی فارسی کلمه proselytistic
:
مربوط به یا دارای ویژگیهای ترویجی به ویژه در زمینه مذهبی.