معنی فارسی proselytism
B2عملی که در آن فرد یا گروهی به ترویج مذهب یا عقاید خود به دیگران میپردازد.
The practice of attempting to convert people to another religion or opinion.
- NOUN
example
معنی(example):
ترویج عقائد گاهی میتواند به درگیری بین گروههای مختلف منجر شود.
مثال:
Proselytism can sometimes lead to conflict between different groups.
معنی(example):
ترویج عقائد مختلف یک پدیده رایج در جوامع متنوع است.
مثال:
The proselytism of different faiths is a common phenomenon in diverse societies.
معنی فارسی کلمه proselytism
:
عملی که در آن فرد یا گروهی به ترویج مذهب یا عقاید خود به دیگران میپردازد.