معنی فارسی prosomal

B1

پروسومال به قسمت جلویی بدن موجودات مشخصی مانند عنکبوت‌ها اطلاق می‌شود.

Relating to the anterior or front part of an organism, especially in certain arthropods.

example
معنی(example):

منطقه پروسومال عنکبوت شامل چشم‌ها و دهان آن است.

مثال:

The prosomal region of the spider contains its eyes and mouth.

معنی(example):

در بسیاری از عنکبوتیان، قطعات بدنی پروسومال به هم پیوسته‌اند.

مثال:

In many arachnids, the prosomal body segments are fused.

معنی فارسی کلمه prosomal

: معنی prosomal به فارسی

پروسومال به قسمت جلویی بدن موجودات مشخصی مانند عنکبوت‌ها اطلاق می‌شود.