معنی فارسی pross
B1مزایا یا جنبههای مثبت یک موضوع.
The advantages or positive aspects of something.
- NOUN
example
معنی(example):
او به خاطر مهارتهایش به عنوان پروس تیم شناخته میشد.
مثال:
He was considered the pros of the team for his skills.
معنی(example):
مزایای این رویکرد بیشتر از معایب آن است.
مثال:
The pros of this approach outweigh the cons.
معنی فارسی کلمه pross
:
مزایا یا جنبههای مثبت یک موضوع.