معنی فارسی protractedly

B1

به صورت طولانی‌مدت، زمانی که چیزی بیشتر از حد معمول یا انتظار طول بکشد.

In a manner that is extended in time; drawn out; prolonged.

example
معنی(example):

او به‌طور طولانی‌مدت در جلسه صحبت کرد و باعث شد احساس کنیم که جلسه طولانی‌تر است.

مثال:

He spoke protractedly during the meeting, making it feel longer.

معنی(example):

این پروژه به‌طور طولانی‌مدت در عرض چند ماه مورد بحث قرار گرفت.

مثال:

The project was protractedly discussed over several months.

معنی فارسی کلمه protractedly

: معنی protractedly به فارسی

به صورت طولانی‌مدت، زمانی که چیزی بیشتر از حد معمول یا انتظار طول بکشد.