معنی فارسی protractible
B1قابلیت گسترش، در اشاره به چیزی که میتوان آن را برای مدت زمان بیشتری ادامه داد یا به تعویق انداخت.
Capable of being prolonged in duration.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این پروژه قابلیت گسترش داشت و اجازه تغییرات در جدول زمانی آن را میداد.
مثال:
The project was protractible, allowing for changes in its timeline.
معنی(example):
برخی از وظایف قابلیت گسترش دارند به این معنی که میتوانند در صورت نیاز گسترش یابند.
مثال:
Some tasks are protractible, which means they can be extended if needed.
معنی فارسی کلمه protractible
:
قابلیت گسترش، در اشاره به چیزی که میتوان آن را برای مدت زمان بیشتری ادامه داد یا به تعویق انداخت.