معنی فارسی provencial

B1

مربوط به پروونس؛ از لحاظ فرهنگی، جغرافیایی یا اجتماعی به این منطقه اشاره دارد.

Relating to Provence; associated with the culture, geography, or lifestyle of that region.

example
معنی(example):

غذاهای پروونسالی شامل بسیاری از مواد اولیه محلی است.

مثال:

The provencial cuisine features many local ingredients.

معنی(example):

او سبک زندگی پروونسالی را که بر سادگی تأکید دارد، دوست دارد.

مثال:

She loves the provencial style of living that emphasizes simplicity.

معنی فارسی کلمه provencial

: معنی provencial به فارسی

مربوط به پروونس؛ از لحاظ فرهنگی، جغرافیایی یا اجتماعی به این منطقه اشاره دارد.