معنی فارسی provisive

B1

دارای جنبه مشاوره‌ای یا امکان تأمین منابع.

Having a nature of providing or supplying; advisory.

example
معنی(example):

نقش مشاور به طور کلی مشاوره‌ای است.

مثال:

The adviser's role is quite provisive in nature.

معنی(example):

اقدامات مشاوره‌ای برای اطمینان از ایمنی انجام شد.

مثال:

Provisive measures were implemented to ensure safety.

معنی فارسی کلمه provisive

: معنی provisive به فارسی

دارای جنبه مشاوره‌ای یا امکان تأمین منابع.