معنی فارسی provostship
B2پرووسش، دوره یا مقام یک پروفسور که در آن مسئولیتهای دانشگاهی را برعهده دارد.
The term of office held by a provost.
- NOUN
example
معنی(example):
مدت پرووسش او ده سال بود.
مثال:
His provostship lasted for ten years.
معنی(example):
او به خاطر مشارکتهایش در زمان پرووسش خود مورد تقدیر قرار گرفت.
مثال:
She was honored for her contributions during her provostship.
معنی فارسی کلمه provostship
:
پرووسش، دوره یا مقام یک پروفسور که در آن مسئولیتهای دانشگاهی را برعهده دارد.