معنی فارسی pulingly

B1

به روشی ناله‌وار یا محزون صحبت یا آواز خواندن.

In a plaintive manner, often expressing sorrow or distress.

example
معنی(example):

کودک با صدایی ناله‌وار برای اسباب‌بازی گمشده‌اش صدا زد.

مثال:

The child called pulingly for his lost toy.

معنی(example):

او به طور ناله‌وار خواند و توجه همه را با غم خود جلب کرد.

مثال:

She sang pulingly, capturing everyone's attention with her sadness.

معنی فارسی کلمه pulingly

: معنی pulingly به فارسی

به روشی ناله‌وار یا محزون صحبت یا آواز خواندن.