معنی فارسی pull-
A2کشیدن، ایجاد نیرویی به سمت خود یا در یک جهت مشخص.
To exert force on something so as to cause movement towards oneself.
- VERB
example
معنی(example):
شما باید در را بکشید تا آن را باز کنید.
مثال:
You need to pull the door to open it.
معنی(example):
من کامیون را به سمت تپه میکشم.
مثال:
I will pull the cart up the hill.
معنی فارسی کلمه pull-
:
کشیدن، ایجاد نیرویی به سمت خود یا در یک جهت مشخص.