معنی فارسی pull-through

B2

عبور کردن از شرایط سخت به موفقیت، به ویژه در زمان‌های دشوار.

To succeed in a difficult situation, especially after a struggle or crisis.

example
معنی(example):

پس از یک زمان سخت، او توانست بهبود یابد.

مثال:

After a tough time, she managed to pull through and recover.

معنی(example):

او همیشه می‌داند چگونه از چالش‌های سخت عبور کند.

مثال:

He always knows how to pull through difficult challenges.

معنی فارسی کلمه pull-through

: معنی pull-through به فارسی

عبور کردن از شرایط سخت به موفقیت، به ویژه در زمان‌های دشوار.