معنی فارسی pull-in
B1کشیدن به داخل، به ویژگیها یا موضوعات نزدیکتر شدن، عملکردی که موجب میشود چیزی به طرف مرکز یا محل اصلی خود حرکت کند.
To move something closer to oneself or to a specific point; to gather.
- noun
noun
معنی(noun):
A rest stop; a place at the side of a road where drivers can rest.
example
معنی(example):
باید ژاکتم را بپوشم چون هوا دارد سرد میشود.
مثال:
I need to pull in my jacket because it's getting cold.
معنی(example):
معلم از دانشآموزان خواست که صندلیهای خود را جمع کنند.
مثال:
The teacher asked the students to pull in their chairs.
معنی فارسی کلمه pull-in
:
کشیدن به داخل، به ویژگیها یا موضوعات نزدیکتر شدن، عملکردی که موجب میشود چیزی به طرف مرکز یا محل اصلی خود حرکت کند.