معنی فارسی pulselessness
B1وضعیتی که در آن هیچ ضربانی وجود ندارد، معمولاً به عنوان یک علامت خطرناک در نظر گرفته میشود.
The condition of having no pulse.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک در حین معاینه او را با عدم ضربان تشخیص داد.
مثال:
The doctor diagnosed him with pulselessness during the examination.
معنی(example):
عدم ضربان میتواند نشاندهنده یک وضعیت پزشکی جدی باشد.
مثال:
Pulselessness can indicate a serious medical condition.
معنی فارسی کلمه pulselessness
:
وضعیتی که در آن هیچ ضربانی وجود ندارد، معمولاً به عنوان یک علامت خطرناک در نظر گرفته میشود.