معنی فارسی pulsions
B2قابلیتهایی یا تمایلاتی که منجر به عمل یا رفتار میشوند.
Strong urges or drives that lead to certain actions.
- NOUN
example
معنی(example):
تمایلات او برای ایجاد هنر در نقاشیهای رنگارنگش مشهود بود.
مثال:
Her pulsions to create art were evident in her vibrant paintings.
معنی(example):
تمایلات مختلف میتوانند رفتارهای مختلفی را برانگیزد.
مثال:
Different pulsions can motivate various types of behavior.
معنی فارسی کلمه pulsions
:
قابلیتهایی یا تمایلاتی که منجر به عمل یا رفتار میشوند.