معنی فارسی pumicing

B1

پومیس کردن، عمل استفاده از پومیس برای تمیز کردن و لایه‌برداری پوست.

The action of using a pumice stone to exfoliate or clean the skin.

verb
معنی(verb):

To abrade or roughen with pumice.

example
معنی(example):

او بعدازظهر را به پومیس کردن پاهایش گذراند.

مثال:

She spent the afternoon pumicing her feet.

معنی(example):

پومیس کردن یک روش موثر برای حذف پوست مرده است.

مثال:

Pumicing is an effective way to remove dead skin.

معنی فارسی کلمه pumicing

: معنی pumicing به فارسی

پومیس کردن، عمل استفاده از پومیس برای تمیز کردن و لایه‌برداری پوست.