معنی فارسی pungled

B1

پرداخت کرد، به ویژه به عنوان یک عمل ناخواسته.

Paid or contributed money, especially reluctantly.

example
معنی(example):

او پنجاه دلار برای رویداد خیریه پرداخته است.

مثال:

She pungled fifty dollars for the charity event.

معنی(example):

پس از اینکه او مبلغ را پرداخت کرد، احساس راحتی کرد.

مثال:

After he pungled the amount, he felt relieved.

معنی فارسی کلمه pungled

: معنی pungled به فارسی

پرداخت کرد، به ویژه به عنوان یک عمل ناخواسته.