معنی فارسی punishableness
B2ویژگی یا حالتی که در آن رفتار خاصی میتواند مجازات شود.
The state of being able to be punished.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل مجازات بودن برخی رفتارها در حال بررسی است.
مثال:
The punishableness of certain behaviors is under review.
معنی(example):
آنها در مورد قابل مجازات بودن رانندگی بیاحتیاط بحث کردند.
مثال:
They argued about the punishableness of reckless driving.
معنی فارسی کلمه punishableness
:
ویژگی یا حالتی که در آن رفتار خاصی میتواند مجازات شود.