معنی فارسی pupillize

B1

عمل گشاد کردن مردمک چشم برای انجام آزمایش‌های پزشکی.

To dilate the pupil of the eye for examination purposes.

example
معنی(example):

پزشک تصمیم گرفت که برای معاینه، مردمک بیمار را گشاد کند.

مثال:

The doctor decided to pupillize the patient for the examination.

معنی(example):

آنها لازم بود که مردمک موضوع را گشاد کنند تا پاسخ را به دقت اندازه‌گیری کنند.

مثال:

They had to pupillize the subject to measure the response accurately.

معنی فارسی کلمه pupillize

: معنی pupillize به فارسی

عمل گشاد کردن مردمک چشم برای انجام آزمایش‌های پزشکی.