معنی فارسی puppetman

B1

شخصی که عروسک‌ها را کنترل و اجرا می‌کند.

A person who operates puppets, typically in a performance setting.

example
معنی(example):

عروسک‌گردان ماهرانه عروسک‌ها را در طول نمایش کنترل کرد.

مثال:

The puppetman skillfully controlled the puppets during the show.

معنی(example):

یک عروسک‌گردان می‌تواند داستان‌ها را از طریق انیمیشن جاندار کند.

مثال:

A puppetman can bring stories to life through animation.

معنی فارسی کلمه puppetman

: معنی puppetman به فارسی

شخصی که عروسک‌ها را کنترل و اجرا می‌کند.