معنی فارسی puritanizer

B2

شخصی که تلاش می‌کند تا اصول و وضعیت‌های پورتنیکی را در جامعه یا گروهی اعمال کند.

A person who advocates for strict moral standards within a group or community.

example
معنی(example):

پورتنیکننده گروه بر ارزش‌های سنتی تأکید کرد.

مثال:

The puritanizer of the group emphasized traditional values.

معنی(example):

به عنوان یک پورتنیکننده، او درصدد بود تا شیوه‌های جامعه را اصلاح کند.

مثال:

As a puritanizer, she sought to reform the community's practices.

معنی فارسی کلمه puritanizer

: معنی puritanizer به فارسی

شخصی که تلاش می‌کند تا اصول و وضعیت‌های پورتنیکی را در جامعه یا گروهی اعمال کند.