معنی فارسی puritanly

B1

به شیوه‌ای سخت‌گیرانه و جدی در برابر لذت‌ها و تفریحات.

In a strict or moralistic manner regarding personal conduct.

example
معنی(example):

او به‌طور پورتنیکی رفتار کرد و از لذت‌های مدرن دوری کرد.

مثال:

He behaved puritanly, shunning modern pleasures.

معنی(example):

او به دلیل مضامین فیلم، موضعی پورتنیکی به خود گرفت.

مثال:

She took a puritanly stance against the film due to its themes.

معنی فارسی کلمه puritanly

: معنی puritanly به فارسی

به شیوه‌ای سخت‌گیرانه و جدی در برابر لذت‌ها و تفریحات.