معنی فارسی push on

B1

جلو رفتن، ادامه دادن به مسیر یا تلاش.

To continue doing something in a determined way.

verb
معنی(verb):

To persist; persevere.

example
معنی(example):

ما باید با وجود چالش‌هایی که با آن‌ها روبه‌رو هستیم به جلو برویم.

مثال:

We need to push on despite the challenges we face.

معنی(example):

با اینکه سخت بود، آن‌ها تصمیم گرفتند تا پایان به جلو بروند.

مثال:

Even though it was difficult, they decided to push on until the end.

معنی فارسی کلمه push on

: معنی push on به فارسی

جلو رفتن، ادامه دادن به مسیر یا تلاش.