معنی فارسی pushdown

B1

فشردن به پایین، عمل یا نحوه ای که در آن چیزی به سمت پایین فشار داده می‌شود.

The act of pressing something down.

example
معنی(example):

کودک یاد گرفت چگونه تمرین فشار دادن را انجام دهد.

مثال:

The child learned how to do a pushdown exercise.

معنی(example):

در برنامه‌نویسی، عمل فشار دادن می‌تواند ساختار پشته را تغییر دهد.

مثال:

In coding, a pushdown operation can alter the stack structure.

معنی فارسی کلمه pushdown

: معنی pushdown به فارسی

فشردن به پایین، عمل یا نحوه ای که در آن چیزی به سمت پایین فشار داده می‌شود.