معنی فارسی pushfully
B1با قدرت و شدت، به طور اصرارآمیزی چیزی را مطرح کردن.
In a manner that shows great strength or assertiveness.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شدت صحبت کرد و به نفع ایدههایش دفاع کرد.
مثال:
She spoke pushfully, advocating for her ideas.
معنی(example):
او به شدت برای موفقیت تیم فشار آورد.
مثال:
He pushed pushfully for the team's success.
معنی فارسی کلمه pushfully
:
با قدرت و شدت، به طور اصرارآمیزی چیزی را مطرح کردن.