معنی فارسی pushout

B1

عمل بیرون راندن یا به تأخیر انداختن چیزی.

The act of removing something or delaying a deadline.

example
معنی(example):

او مجبور شد برخی از مبلمان را بیرون ببرد تا فضا ایجاد کند.

مثال:

He had to pushout some furniture to make space.

معنی(example):

تیم تصمیم گرفت تاریخ تحویل پروژه را به تعویق بیندازد.

مثال:

The team decided to pushout the project deadline.

معنی فارسی کلمه pushout

: معنی pushout به فارسی

عمل بیرون راندن یا به تأخیر انداختن چیزی.