معنی فارسی pustulose

B1

حالت پوست که با وجود جوش‌های چرکی مشخص می‌شود.

Characterized by the presence of pustules.

example
معنی(example):

این حالت پوستی پر از جوش‌های چرکی نیاز به درمان داشت.

مثال:

The pustulose skin condition required treatment.

معنی(example):

شیوع جوش‌های چرکی در آب و هوای مرطوب می‌تواند شایع باشد.

مثال:

Pustulose outbreaks can be common in humid climates.

معنی فارسی کلمه pustulose

: معنی pustulose به فارسی

حالت پوست که با وجود جوش‌های چرکی مشخص می‌شود.