معنی فارسی put a crimp in

B1

به معنای موانع یا مشکلاتی است که به فعالیت یا برنامه‌ریزی لطمه می‌زند.

To have a negative impact on something; to hinder or obstruct.

verb
معنی(verb):

To spoil; to affect badly, preventing the usual or desired effect.

example
معنی(example):

باران برنامه‌های پیک‌نیک ما را خراب کرد.

مثال:

The rain put a crimp in our picnic plans.

معنی(example):

آسیب او شانس‌هایش را برای برنده شدن در مسابقات کاهش داد.

مثال:

His injury put a crimp in his chances to win the tournament.

معنی فارسی کلمه put a crimp in

: معنی put a crimp in به فارسی

به معنای موانع یا مشکلاتی است که به فعالیت یا برنامه‌ریزی لطمه می‌زند.