معنی فارسی put a stopper on

B1

متوقف کردن یا جلوگیری از ادامه یک موضوع یا فعالیت.

To prevent something from continuing or happening.

example
معنی(example):

ما باید این موضوع را متوقف کنیم قبل از اینکه بیشتر از این تشدید شود.

مثال:

We need to put a stopper on this issue before it escalates.

معنی(example):

مدیر تصمیم گرفت که هزینه‌های غیرضروری را متوقف کند.

مثال:

The manager decided to put a stopper on unnecessary expenses.

معنی فارسی کلمه put a stopper on

: معنی put a stopper on به فارسی

متوقف کردن یا جلوگیری از ادامه یک موضوع یا فعالیت.