معنی فارسی put flesh on something
B2مفاهیم و جزئیات واقعی و قابل لمس را به یک ایده یا طرح اضافه کردن.
To add detail and substance to an idea or proposal.
- IDIOM
example
معنی(example):
ما باید جزئیات بیشتری به پیشنهاد اضافه کنیم تا قانعکننده باشد.
مثال:
We need to put flesh on the proposal for it to be convincing.
معنی(example):
تیم با هم کار کرد تا جزئیات بیشتری به برنامه پروژه اضافه کند.
مثال:
The team worked together to put flesh on the project plan.
معنی فارسی کلمه put flesh on something
:
مفاهیم و جزئیات واقعی و قابل لمس را به یک ایده یا طرح اضافه کردن.