معنی فارسی put foot
B2اصرار بر تصمیمی و توافق بر روی یک موضوع خاص.
To assert oneself forcefully; to make a strong decision.
- IDIOM
example
معنی(example):
شما باید اصرار کنید و تصمیم بگیرید.
مثال:
You need to put your foot down and make a decision.
معنی(example):
او در مورد زمان جلسه اصرار کرد.
مثال:
He put his foot down about the meeting time.
معنی فارسی کلمه put foot
:
اصرار بر تصمیمی و توافق بر روی یک موضوع خاص.