معنی فارسی put on one's thinking cap
B2عبارتی است که به معنای استفاده از مهارتهای فکری و تفکر عمیق برای حل یک مسئله یا چالش است.
To engage in deep thinking to solve a problem or challenge.
- IDIOM
example
معنی(example):
وقت آن است که کلاه تفکر خود را بگذارید و این معما را حل کنید.
مثال:
It's time to put on your thinking cap and solve this puzzle.
معنی(example):
شما نیاز دارید که کلاه تفکر خود را بگذارید تا ایده خوبی ارائه دهید.
مثال:
You need to put on your thinking cap to come up with a good idea.
معنی فارسی کلمه put on one's thinking cap
:عبارتی است که به معنای استفاده از مهارتهای فکری و تفکر عمیق برای حل یک مسئله یا چالش است.